top of page

داستان خدا برای اطفال

داستان یونس

داستان یونس

خدا به یونس دستور می‌دهد که به شهر نینوا برود و آنها را به توبه فراخواند. یونس با کشتی فرار کرده و گرفتار توفان می‌شود، سپس توسط ماهی بلعیده شده و توبه کرده، ماموریت خود را به انجام می‌رساند.

متن ویدیو:

در زمانی بسیار دور از زمان داوود نبی، یعنی نسل‌های بسیار پس از آن، مردی به نام یونس زندگی می‌کرد. روزی خداوند به یونس دستور داد که به شهری دور برود و به مردم بگوید که خدا بدی را که انجام می دهند می بیند و به همین دلیل همه آنها را نابود خواهد کرد. اما یونس به دستور خدا عمل نکرد.

برعکس، سوار کشتی شد که به شهری دور از شهری که خدا او را به آنجا فرستاده بود، می‌اندیشید که می‌تواند از خدا فرار کند. در حالی که او در کشتی بود و به دستور خداوند طوفانی به پا شد. دریا وحشی شد و امواج تقریباً کشتی را واژگون کردند و باعث شدند همه کسانی که در آن بودند غرق شوند.

ملوانان ترسیدند و هراسان شدند، بنابراین، هر یک شروع کردند به دعا برای خدایی که او می‌پرستید تا او را نجات دهد. آنها شروع به پرتاب محموله به دریا کردند تا کشتی را سبک کنند تا غرق نشود.

در حالی که در عرشه هرج و مرج کامل بود، یونا در پایین کشتی، در خواب عمیق بود. ناخدای کشتی نزد او رفت و از او پرسید: "چطور می‌توانی بخوابی؟" بیدار شو و با خدای خود دعا کن و او را التماس کن. شاید او بتواند ما را از این طوفان نجات دهد.

سپس، ملوانان تصمیم گرفتند قرعه کشی کنند تا ببینند چه کسی باعث این طوفان شده است. قرعه به یونس افتاد، پس او تمام داستان خود را برای آنها بازگو کرد. آنها متوجه شدند که یونس از خدا فرار می کند.

پس آنها بسیار ترسیدند و از او پرسیدند: "چکار کنیم دریا را آرام کنیم، زیرا طوفان در حال شدت گرفتن است؟" یونس به آنها پاسخ داد: "مرا به دریا بیندازید تا آرام شود، زیرا مطمئن هستم که دلیل طوفان من هستم."

ملوانان تمام تلاش خود را کردند تا بدون پرتاب یونس به دریا به ساحل برسند، اما نتوانستند. پس مجبور شدند او را با اکراه به دریا بیندازند تا به خاطر نافرمانی او از خدا غرق نشوند.

فوراً دریا آرام شد و امواج فروکش کردند، گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است. سرنشینان کشتی فهمیدند که خدای یونس خدای واقعی است. از او ترسیدند و قربانی کردند و وعده پرستش او را دادند.

و اما یونس پس از آنکه به دریا انداخته شد، خداوند ماهی بزرگی برای او فرستاد که او را بلعید و سه روز و سه شب در شکم ماهی ماند. در این هنگام توبه کرد و به درگاه خداوند مناجات کرد. عبادت کرد و از او خواست که او را نجات دهد.

پس خداوند به ماهی دستور داد تا یونس را در ساحل بیرون کند وقتی بیرون آمد، خدا را اطاعت کرد و به شهر رفت و به مردم گفت که خداوند آنها را هلاک خواهد کرد، زیرا دید بدی که انجام می دهند.

و همانا همه اهل شهر توبه کردند و از راه لید خود روی گردانیدند. اینطوری خدا آنها را بخشید. او به آنها رحم کرد و آنها را نابود نکرد.

ویدیوهای بیشتر:

داستان پیدایش

خدا به یونس دستور می‌دهد که به شهر نینوا برود و آنها را به توبه فراخواند. یونس با کشتی فرار کرده و گرفتار توفان می‌شود، سپس توسط ماهی بلعیده شده و توبه کرده، ماموریت خود را به انجام می‌رساند.

داستان سقوط انسان

خدا به یونس دستور می‌دهد که به شهر نینوا برود و آنها را به توبه فراخواند. یونس با کشتی فرار کرده و گرفتار توفان می‌شود، سپس توسط ماهی بلعیده شده و توبه کرده، ماموریت خود را به انجام می‌رساند.

داستان قائن و هابیل

خدا به یونس دستور می‌دهد که به شهر نینوا برود و آنها را به توبه فراخواند. یونس با کشتی فرار کرده و گرفتار توفان می‌شود، سپس توسط ماهی بلعیده شده و توبه کرده، ماموریت خود را به انجام می‌رساند.

bottom of page