همهٔ ما در زندهگی دنیایِ داریم که این دنیا را با آرزوها، خاطرات، علایق، سرگرمیها، و ارزشهای که در زندهگی داریم، میسازیم.
به طور مثال مادرم با پختن غذاهای عالی، مهمان نوازی، دوست داشتن فرزندان، نظافت خانه، بافندهگی، و گاهی پیاده روی در پارک، دنیایِ خود را دارد و پدرم با گوش دادن اخبار از رادیو، نوشیدن چای دم کشیده و خوش عطر، تماشای مسابقات فوتبال، خوردن غذاهای خوشمزهٔ دستپخت مادرم، پول آوردن و تادیهٔ کرایهٔ خانه، و غیره دنیایِ خود را دارد.
زمانی که ما انسانها ازدواج میکنیم، دو دنیایِ متفاوت را با هم تقسیم مینماییم و زن و مرد اجازه دارند دنیایِ همسر خود را نگاه کنند. بعضی اوقات زن یا مرد دنیای همدیگر را آباد و زیبا میسازند و گاهی هم آن دنیا را خراب میکنند.
بعضاً اتفاق میافتد که وقتی دنیای خود را از نزدیک به همدیگر نشان میدهند، یا خوش شان نمیآید و یا هم باید چیزهای در آن تبدیل شود. بعضی اوقات همسر دنیایِ خود را خیلی زیباتر از آن چیزی که هست میداند و نمیخواهد آن را با شریک حیاتش قسمت کند. یعنی بعضیها در قسمت کردن مشکل دارند و نمیخواهند دنیایِ خود را با کسی دیگری شریک کنند.
آنها دروازهٔ دنیایِ خود را، با تمام چیزهای که در آن دارند به روی همسر خود میبندند و از وی خواهان این میشوند که هر وقتی که آنها لازم میبینند یا نیاز دارند، وارد دنیای همسر خود شوند و پیاله چایی بنوشند و مثل یک مهمان به دنیایِ خود باز گردند. همسر آن فرد با سوالاتی زیادی روبرو میشود:
آیا در دنیایِ من چیزی هست که همسرم را جذب و یا او را دفع میکند؟
چرا باید فقط من میزبان باشم؟
چرا او به این سرعت رفت؟
ما فقط در یک صورت میتوانیم این را بفهمیم که با هم صحبت کنیم و با هم وقت بگذاریم؛ وقت در دنیایِ همدیگر، نه اینکه یک طرف میزبان باشد و طرف دیگر مهمانِ ناخواسته.
در این شرایط شریک زندهگی این شخص در یک ازدواج، شراکت، و اجتماعِ کوچک تنها هست و به تنهایی کفشهایش را پوشیده و چشمانش را به راهٔ پر پیچ و خم زندهگی دوخته است. او این احساس را دارد که آیا با هم به خط پایان این زندهگی میرسند یا فقط شریک زندهگی خود را با زور به پشت خود میکَشد و گاهی هم وقتی کفشهایش را میکشد با صدای بلند میگوید: «من به تنهایی تحمل پیمودن این راه را ندارم.»
من نمیتوانم...
به نظر شما چی باید کرد؟
راهٔ پیروز شدن بر این مشکل چیست؟
چطور با در نظر گرفتن فرهنگ خود بر این چالش غالب شویم؟
آیا شدنی است، یا نه؟
این موضوع ادامه دارد...
Comments