top of page

داستان شفای جذامی

مرقس ۱: ۴۰-۴۵

سمیر افغان

یک جذامی به عیسی نزدیک شد، در برابر او زانو زد و درخواست کمک کرد و گفت: «اگر بخواهی، می‌توانی مرا پاک کنی.» عیسی که ازدلسوزی دست خود را دراز کرد، او را لمس کرد و گفت: «می‌خواهم، پاک شو.» بلافاصله جذام از او پاک شد و او پاک گردید.

سپس، عیسی هنگام رخصت دادن به او، با جدیت به او دستور داد که به کسی چیزی نگوید، بلکه برود و خود را به کاهن نشان دهد و قربانی‌ای را که موسی دستور داده است، به عنوان شهادتی برای شفای خود تقدیم کند.

اما آن مرد رفت و خبر را در همه‌جا پخش کرد، به طوری که عیسی دیگر نمی‌توانست به طور آشکار وارد شهر شود. او در مکان‌های خلوت می‌ماند، اما مردم از هر سو نزد او می‌آمدند.

bottom of page